http://atm733.ir/?ref=1394459779 خدااااااااااااااا
 
درباره وبلاگ


زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ، ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 344
بازدید کل : 84390
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



تانیا




 

 

برای هضم لحظه ای که آغازش از تو نوشتن است دست کم باید چند نفس عمیق کشید و به تمام قد در برابر خاطره ات ایستاد و تعظیم کرد و شکست و نوشت ، تمام این کارها را کرده ام و حالا واجد شرایطم برای از تو نوشتن

خیلی روز می شد که حتی هیچ چیز ، برایت پاره هم نکرده بودم چه برسد به اینکه بنویسم . اما امروز بی جهت دلم هوای آزارهایت را کرد هوای بی پاسخی ها . جسارت نباشد ، ادب رسم بزرگی از آئین نامه نگاری ست ، اما تو خیلی اشک مرا در آوردی کم دیدی و کلی هم ندیدی و حتی کسی نگذاشت خبرت شود . مهم نیست

حقیقتش تازگی ها حس می کنم هیچ چیز نیستم ، هیچ چیز در برابر تو که همه چیزی ، در برابر تو همه کس هم هیچ نیست و هیچ تنها هویتش را حفظ می کند ، گر چه اگر لغتی از هیچ کمتر پیدا شود هیچ هم ، برای خود جایگزینی پیدا می کند . همه به تو که می رسند خودشان ، هویتشان و وجودشان را فراموش می کنند ، گم می کنند . می خواهم دست از سرت بردارم و بر چشمانت بگذارم تا خورشیدِ روشنِ دو چشمت ذوب کند حجمِ اسیرِتنهاییِ مردابیِ مرا



سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:خدا, گفتگو با خدا, :: ::  نويسنده : شیوا

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد